غریب آشنا....
و بعد از اين همه
هنوز بر اين گمانی كه ناشناسی و پنهان؟
از بوی لباسهايم میفهمند محبوب منی،
از عطر تنم میفهمند بامن بودهای،
از دستِ خواب رفتهام،
میفهمند كه تو برآن خواب رفتهای.
از امروز ديگر نمیتوانم پنهانت كنم.
از دستخطم، میفهمند برایِ تو مینويسم ...
+ نوشته شده در شنبه هفتم خرداد ۱۴۰۱ ساعت 0:13 توسط سارا
|