دلتنگی...
دلتنگی شبیهِ یه دردِ پنهونِ لایه لایس.. تو جمعیت حرف میزنی و میخندی و به روزمرگیت میرسی اما نهایتا به محض اینکه تنها شی، دستتو میگیری به اولین ستون و تکیه میدی بهش و چشماتو از درد فشار میدی، از درد خم میشی.. دلتنگی شبیهِ زخمیه که بُرشش روی انگشتات به یه سانتم نمیرسه، اما عمقش تا مغزِ استخونته...
+ نوشته شده در جمعه ششم خرداد ۱۴۰۱ ساعت 23:51 توسط سارا
|